خدايا حواست هست؟
صداي هق هق گريه هايم از
گلويي مي ايد که تو از رگش به من
نزديک تري.......
قشنگ بودگلم
موفق باشي
شب روي جاده نمناک مي خوانم هر مهتاب تو را
و تو آرام مي آيي و مي نشيني در سکوت سينه ام
زير لب با شوق صدايت مي زنم
و تو دست در دستم مي نهي
و چشمهاي فسونگرت مي برد مرا...
گوش کن نبضم از طغيان خون متورم شده است
و تنم از وسوسه اي مي سوزد
تو را مي خواهم براي بودنت ...ماندنت...هميشه و هميشه