چه تلخ استکهموهايم راقيچي کنمتا نوازشهايت رااز من نخواهند
...دستانم رابچسبانم به بخاريتا گرمي دستانت را
از من نخواهند
...چشمانم رابدوزم به عکس چشمانتتا چشمانت رااز من نخواهند
...و نوبت به قلبم که رسيدچاره اي برايش نداشته باشم
...