از حــدش که بگــذرد جايش را ميدهـد به يک بياعتنايي مـزمـن !ديـــگـر مـهـم نـيـســت : بــــــــــودن يا نـبـــــــــودن ؛ دوست داشـتــن يا نـداشـتـــنآنـچه اهـمـيـت دارد کــــشــــداري رخـوتـنـاک حسي است که،ديگر تـو را به واکـنـش نميکـشانــــد !در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق مي شـوي و نـگـاهـ ميکـني و نـگــــــــــاه